محل تبلیغات شما

-آغوش‌ات را باز نکن      بهشت همین‌جاست

- من   پرستاری که سوگند یاد کرده‌ام
آغوش باز کنم
خون تو از رگ‌برگ‌های پیراهنم فوران می‌کند
محکم‌تر در آغوشم می‌فشارمت
و آرام آرام
از یاد می‌برم
فریاد برادرانم را 
ماشه‌ی تو کشید

-جنگ    عاشق شدن به مرز‌های بیگانه‌است
اسارت چه طعمی دارد
وقتی شکنجه‌گاهت آغوش پرستاری‌ست زیبا
به کودکی بی‌اندیش
که فردا
حرف‌های مرا برای پرستاری
و حرف‌های مادرش را برای سربازی بیگانه
ترجمه می‌کند

 

آخرین‌بار این وبلاگ را نه سال پیش به‌روز کردم. نمی‌دانم این نه سال چگونه گذشت، اما هنوز شاعرم
شعر بالا یکی از شعرهای کتاب شهریور مرد در مرداد است. سال ۹۴ در نشرچشمه چاپ شد.

پ ن: من هنوز زبان می‌خوانم، هنوز ترجمه می‌کنم، هنوز فیلم می‌بینم و خیلی کمتر از قبل تحت تاثیر قرار می‌گیرم.

خودنویسی با جوهر صلح

در فرصت شستن چند استکان

کدام لباس را برایت بپوشم

  ,سال ,تو ,یاد ,باز ,یکی ,نه سال ,از شعرهای ,شعرهای کتاب ,یکی از ,بالا یکی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دست نوسته ها کتابخانه عمومی فجر دولت آباد