رییس جمهور با پوتین از پله های کاخ بالا می رود
و قطره قطره از خون خزر کم می شود
پدر ار دریا بازمیگردد
ما نان و تور خالی می خوریم
و ماهی کباب شده روی میز
می ماند برای رییس جمهور و میهمانان
تا فردا شام آخر با رومه ها به خانه هایمان برسد
فردا
همین فردا دور ساحلمان را سیم خاردار می کشند
و سربازی ما را نشانه می رود
پدر از زمستان می ترسد
می ترسد دخترانش با پوتین برقصند
و نمی داند
ما با پوتین پالتو
سوار بر توپولف یا هر واژه روسی دیگری
سقوط می کنیم
,روسی ,ترسد ,پدر ,پوتین ,قطره ,ما با ,رییس جمهور ,با پوتین ,می ترسد ,می کنیم
درباره این سایت